تفکرسیستمی،در زندگی ما چه نقشی دارد؟
تفکرسیستمی
آیا سیستم سازی بدون تفکر سیستمی امکان پذیراست؟
چطور میتوانیم به مساله ها،نگاه عمیق تری داشته باشیم ؟
زمانی که آقای فردریک تیلور،با تقسیم کارهای بزرگ به فعالیت های کوچک تر، تقسیم کارکرد و مدیریت علمی را بوجود آورد، فکرنمی کرد که این روش فکر کردن ، روزی به نقطه ضعف تفکر مدیران و حتی مردم عادی تبدیل شود . از آن زمان هرچه علوم پیشرفت بیشتری کرده اند ، تفکرتحلیلی یا نگاه جزئی نگر وتخصصی بیشتر تقویت شده است ، همچنان که در علم پزشکی هرعضو بدن مثل قلب و مغز، متخصص خود را دارد ولی در طب سنتی که قدیمی است،کل بدن به عنوان یک سیستم بررسی و درمان می شود . به نظرمی رسد رویکرد درمانی طب سنتی ، بیش از طب مدرن به تفکرسیستمی نزدیک باشد.
ضرورت تفکرسیستمی چیست؟
تفکرتحلیلی که جزئی نگر است و پدیده ها را بعد از تقسیم به اجزائشان بررسی می کند، نگاهی بود که گذشتگان کمتر داشتند . آن ها با درک کلی از اتفاقات تلاش می کردند مسائل خود را حل کنند . ولی اکنون برای درک بهتر مساله ها و پدید ها ، ما نیازمندیم آن درگ کلی را در کنار توجه به اجزاء سیستم ، درکنار هم داشته باشیم . درک یک پدیده یا سیستم نظیر کسب و کار، خانواده ، جامعه، دستگاه ها و حتی طبیعت ، هم نیازمند نگاه جزئی به عناصرتشکل دهنده آن است و هم نگاه کلی که همه عناصررا درارتباط با یکدیگر ببیند . برای حل مساله های پیچیده دنیای امروز، ما باید به این روش تفکر مجهز باشیم تا نگاه عمیق تری به مساله ها داشته باشیم.
مفهوم تفکرسیستمی چیست ؟
همه سیستم هایی که ما مدیریت می کنیم،اجزای تشکیل دهنده ای دارند که در ارتباط با یکدیگرهدفی را دنبال می کنند یا کارکردی را تامین می کنند.به عنوان مثال کسب و کار شما از واحدهای فروش،مالی، تولید و تامین تشکیل گردیده است، امااین واحد ها به تنهایی نمی توانند موفقیت شرکت را رقم بزنند.موفقیت سازمان در گرو عملکرد درست هر واحد(تفکرتحلیلی) و ارتباط همه واحدها(تفکرسیستمی) بایکدیگرمی باشد . چنین نگاهی به سیستم ، تفکرسیستمی نام دارد .
تفکرسیستمی،ازچه عناصری تشکیل شده است؟
واژه ها قدرتمندند و ما در توضیح مفهوم تفکر سیستمی از واژه های خاصی استفاده می کنیم که روش تفکرو فعالیت های خاصی را به دنبال خود ایجاد نماید. واژه هایی نظیرسینرژی، نقطه اهرمی،ارتباط متقابل،حلقه های بازخورد و مشابه آن ها. اجازه بدید با توضیح هرکدام از این کلمات موضوع را روشن تر کنم :
ارتباط متقابل :
یکی از الزامات تفکرسیستمی ، کنارگذاشتن تفکرخطی است . همچنان که در تصویر مشاهده می نمایید ،در تفکر خطی چنین تصورمی شود که هر عضو روی عضو دیگرسیستم تاثیریک طرفه دارد،اما در تفکر سیستمی همه اجزای یک سیستم با یکدیگر در تعاملند وبر روی یکدیگر تاثیر متقابل دارند .به عناون مثال در یک کارخانه ، کارکنان شایسته و انگیزه مند ، در مراقبت از دستگاه ها و تجهیزات با حساسیت عمل می کنند و متقابلادستگاه های مدرن و بروز، در انگیزه بخشی و اثربخشی فعالیت کارکنان موثر است و هردوی این ویژگی ها،در کاهش حوادث،قیمت تمام شده محصول و سایرعناصرسیستم کارخانه تاثیرگذارند .
سینرژی :
وقتی ازترکیب چند عضو یک سیستم و تاثیر آنهابر یکدیگر، اثری خلق می گردد که از مجموع اثرهریک به تنهایی بیشتر است با پدیده سینرژی روبرو هستیم . بعبارت دیگر در سیستم ها ۲+۲ بزرگ تر ۴ می شود . اساسا هدف از تشکیل تیم ها و شراکت ها هم چیزی غیر از این نیست و ما به امید خلق سینرژی بیشتر دست به تشکیل تیم می زنیم .
حلقه های بازخورد :
وقتی همه اجزای یک سیستم بریکدیگر اثرگذارند، نوع اثرگذاریشان کاملا قابل مشاهده خواهد بود.اعضای یک سیستم دو نوع اثر بریکدیگر دارند :
اثرتقویت کننده ، به عنوان مثال افزایش پورسانت کارکنان موجب افزایش فروش می شود و افزایش فروش مجددا باعث تشویق فروشنده ها و در نتیجه موجب افزایش بیشتر فروش می گردد و این چرخه ادامه می یابد . در اینجا یک حلقه بازخورد تقویت کننده به وجودآمده است.
اثر متعادل کننده ، به عنوان مثال افزایش فروش باعث اشباء بازار می شود و در نتیجه رشد فروش متوقف میشود و به سطح قبلی خود بازمی گردد . به این چرخه عمل وعکس العمل،حلقه بازخورد متعادل کننده می گوییم.
نقطه اهرمی :
همچنان که در مفهوم اثرمتقابل گفتیم،همه اجزای سیستم بررفتار یکدیگر اثرگذارهست اماهمیشه عضوی هست که تغییر آن تاثیر بیشتری برسایر اعضا دارد. به این میزان اثربیشتر، قدرت اهرمی و به عضوی که چنین تاثیری برسیستم دارد ، نقطه اهرمی گفته می شود . مدیران کسب و کار، برای ایجادتغییرات مطلوب،اگر از نقطه اهرمی استفاده کنند با صرف انرژی ، زمان و هزینه کمتر،می توانند تاثیربیشتری بگذارند. به عنوان مثال بعضی کارکنان نفوذبیشتری برسایرین دارند ورفتارآنها سازمان را بیشتر از بقیه تحت تاثیرقرارمی دهد. پس برای تغییر رفتار کارکنان ، آن افراد بانفوذ نقطه شروع مناسبی هستند.
استفاده از مفهوم تفکرسیستمی ، محدود به مدیریت کسب وکارنیست، بلکه تفکر سیستمی برای زندگی بهتر است. چرا که به قول کارل پوپر ” زندگی سراسر حل مساله است “ وبرای حل ریشه ای مساله های زندگی ، رویکرد تفکر سیستمی ضروری است.
ما دردوره “تحول کسب وکار”،با با استفاده از رویکرد تفکرسیستمی، به ارائه مدل های مدیریت پرداخته ایم، برای اطلاعات بیشتربه لینک زیر مراجعه بفرمایید .
برای مطالعه بیشتردر موضوع تفکرسیستمی به مقاله های زیر مراجعه نمایید:
مساله حل کن تاکامرواباشی
آیا سازمان ها مثل آدم ها یاد می گیرند؟
دوره تحول کسب و کار
دیدگاهتان را بنویسید