مدل ذهنی
مدل های ذهنی، چگونه ما را مدیریت می کنند؟
- چرا در بسیاری موارد ، تصمیماتی را که می گیریم و می دانیم درست است ، اجرا نمی کنیم؟
- دلیل اصلی اختلاف نظرات افراد در یک تیم یا خانواده چیست؟
- چرا گاهی یکدیگر را درک نمی کنیم ؟
بعداز قابلیت شخصی به دومین فرمان یا دیسیسپلین سازمان های یادگیرنده می پردازیم . الگو ذهنی ما، در شرایطی مدیریت افکارو تصمیمات ما را در دست می گیرد که ما حتی از بخش بزرگی از آن آگاهی نداریم.بعبارت دیگررفتارهای ما در هرنقشی که فعالیت می کنیم اعم از مدیر،کارمند، معلم، همسریا هرعنوان دیگر، توسط خودما آگاهانه مدیریت نمی شوند.از طرف دیگر اگر ما در نقش هایی که داریم قرار باشد هدایت افراد دیگر را دردست بگیریم و قصد اثرگذاری عمیق و ماندگار داشته باشیم، شاید بهترین نقطه تمرکز ما مدل ذهنی آنها باشد .
مدل ذهنی چیست و چگونه بوجودمی آید؟
ذهن ما نمی تواندهمه رویدادهارا با جزِییات بخاطر بسپارد و تحلیل کند، بنابراین تلاش می کندتا با کنارهم قراردادن اجزای مهمتریک رویداد در کنار یکدیگر، یک ارتباط بین آنها ایجاد کند و تحلیل خود را برآن استوارگرداند. این فرایند به نوعی مدل سازی محسوب میشود. ذهن ما از این مدلی که ساخته در موارد دیگری که تصور کند شباهتی بین رویدادجدید و قبلی برقرار است استفاده می کند و تحلیل خود را به رویداد جدید تعمیم می دهد . به عنوان مثال وقتی تعارضی بین دونفر اتفاق بیفتد و در آن مورد بخصوص حق با طرف ضعیف تر باشد، ذهن ما ممکن است به این تحلیل برسد که در تعارضات همیشه حق با طرف ضعیف تر خواهد بود و در تعارضات جدید که روبرو می شود، ناخودآگاه جانب طرف ضعیف را خواهد گرفت .
از این دست نمونه بسیار است . مثلا اگرتصورمی کنید “کسی که لباس نامناسب به تن دارد ، فرد شایسته ای نیست” یا “کارگران موجودات ناسپاسی هستند” یا “کالاهای آلمانی کیفیت بالایی دارند” . پیچیدگی مدل های ذهنی آنجا بیشتر می شود که ذهن ما حاوی هزاران خاطره است که در پس هریک ازآنها تحلیل و نتیجه گیری خاصی بوجود آمده و این همه مدل پیچیده ای ساخته که مدل ذهنی ما است !
هیجانات ما چگونه برانگیخته می شوند؟
نکته مهم در مدیریت هیجانات یا هوش هیجانی این است که الگوهای ذهنی به ما زاویه دید می دهندومی توانند هیجانات و احساسات ما را نیز هدایت کنند. همه رویدادهایی که باعث ترس ما می شوند، مثل صحبت کردن در جمع ، راه اندازی کارجدید یا برقراری ارتباط جدید و هر اقدامی که بیرون از منطقه امن ما باشد از مدل ذهنی ما سرچشمه می گیرد .
رویدادهایی که باعث خشم ، شادی، غم ، تعجب یا نفرت ما می شوند نیز توسط مدل ذهنی پیچیده ما هدایت می شوند، پس برای مدیریت اساسی هیجانات خودمان و دیگران ابتدا باید مدیریت مدل های ذهنی را بدست بگیریم .
ارزش های سازمانی چگونه بوجود می ایند؟
چارجوبی که سازمان ماموریت تعریف شده خود را در آن دنبال می کند، ارزش های سازمانی است . این ارزش ها ابتدا از مدل ذهنی صاحب کسب و کار نشات می گیرد و سپس با ورود اعضای دیگر سازمان تقویت یا تضعیف می شود . برای تقویت ارزش های سازمان ضروری است که این ارزش ها توسط اعضای سازمان یا تیم کاری پذیرفته شده باشد و صرفا ابلاغ آنها کفایت نمی کند . بنابراین، برنامه ریزی برای مدیریت مدل های ذهنی مدیران و کارکنان برای حفظ ارزش های سازمان روشی است که باید مدنظرباشد .
ارتباط مدل های ذهنی با تحول کسب و کارچیست ؟
از نگاه پیترسنگه یادگیری تنها زمانی اتفاق می افتد که مدل ذهنی تغییر کند. تغییرمدل ذهنی افراد، یادگیری فردی و تغییرمدل ذهنی سازمان ها و جوامع، یادگیری جمعی آنها را شکل می دهد . تحول کسب و کار یا سیستم سازی کسب وکار بدون تحول درالگوهای ذهنی اتفاق نمی افتد. آنچه که در دهه ۵۰ ژاپن را متحول کرد، آموزش های دمینگ بود. ادواردز دمینگ تمرکز فعالیت خود را روی مدل ذهنی مدیران ژاپنی متمرکز کرد و مفاهیمی مثل بهبودمستمر، تضمین کیفیت، بهره وری و … را در افکار آنها تغیرداد. ما در دوره ” تحول کسب و کار” تمرکزخود را بریادگیری مدیران کسب وکار ایران قراردادیم .
تاثیراقتصادی مدل های ذهنی چیست؟
شایداولین کمپانی بزرگی در جهان که به توان بالقوه مدل های ذهنی پی برد، رویال داچ شل باش. کمپانی که با اتخاذ سیاست عدم تمرکزوسازماندهی براساس همین تفکرتوانست دوران پرتلاطم دهه ۷۰بازارنفت را طی نماید. شل دریافته بودکه باید به مدیران خود کمک کند تا تصویر روشنی نسبت به مفروضات پس ذهن خود داشته باشند . تا ازاین طریق، تناقضات احتمالی که بین پیش فرض هایشان وجود دارد را دریابندو استراتژی های جدیدی برای برون رفت از اوضای موجود پیشنهاد دهند. مدیران شل آموختند که با استراتژی تفاهم و ائتلاف بهتر می توانند رقابت کنند. رویال داچ شل در طول سالیان به حدی رشدکرد و بزرگ شد که در حال حاضربیش از صدشرکت عملیاتی در نقاط مختلف دنیادارد.شل که در ۱۹۷۰ضعیفترین عضوکمپانی بزرگ نفتی بود در ۱۹۷۹ به قویترین تبدیل شد و از آن به بعد تبیین وشناسایی مدل ذهنی مدیران، جزو وظایف اصلی فرایندبرنامه ریزی در شل گردید.
چه روش هایی برای مدیریت مدل های ذهنی وجود دارد؟
مدل های ذهنی قابل ابلاغ به دیگران نیستند و با دستور تغییر نمی کنند . بهترین تکنیک توصیه شده برای یادگیری وتغییر مدل ذهنی ، گفتگو هست . در گفتگو افراد تلاش میکنند تا زاویه دید و نگاه خود را به یکدیگرتوضیح دهند و ازطرف دیگر تلاش میکنند تابا مهارت های خوب گوش دادن به نحوه نگرش و پیش فرض های طرف مقابل دسترسی پیدا کنند . اگر فرایند گفتگو با این روند به پیش برود، هردو طرف بعد از مدتی متوجه مفروضات خود و دیگری می شوندو این آغاز یادگیری است .
تکنیک دیگر دریادگیری و تغییرمدل ذهنی ، سناریو نویسی است . فکرکردن و نوشتن سناریوهای محتمل و متفاوت ، کمک می کند افراد و تیم از پیش فرض های جاری خود دست بردارند ومدل های کارامد تری بوجود آورند .
ریشه مساله های تکراری چیست؟
عمیق ترین لایه ای که مساله ها را بوجود می آورد، نگرش ها و مدل های ذهنی است. طبق مدل ” کوه یخ ” اتفاقات، سطحس ترین بخشی از مساله هستند که قابل مشاهده هستند . روند ها و ساختار لایه های عمیق تر تحلیل مساِئل هستند و الگوهای ذهنی در عمیق ترین ریشه های مساله ها پنهان هستند . حل ریشه ای مساله ها منوط به اصلاح مدل های ذهنی است و همین باور و نگرش، مدیران باهوش را از سایرین متمایزمی کند . در” کارگاه حل مساله” به تفصیل در این مورد به تمرین و شرح می پردازیم .
همچنین جهت مطالعه بیشتر می توانید به ” مجموعه مقالات حل مساله“ در همین سایت مراجعه نمایید .
دیدگاهتان را بنویسید