مسئله حل کن تا کامروا شوی (قسمت دوم)
مسئله حل کن تا کامروا شوی (قسمت دوم)
قبل از شروع این مقاله حتما به قسمت قبلی آن یعنی مسئله حل کن تا کامروا شوی (قسمت اول) مراجعه کنید زیرا در آنجا به معرفی دانش حل مسئله در مدیریت کسب و کار و زندگی پرداختیم. و اما در اين مقاله قصد داريم به ادامه دانش حل مسئله بپردازیم. پس با ما همراه باشید.
دانش حل مسئله یا دانش Triz:
حالا فکر کنید، اگر میشد که من همه آنچه را که در مورد دانش Triz میدانم در یک لحظه یا حتی کمتر به ذهن شما منتقل میکردم، درست مثل همان چیزی که در فیلمها اتفاق میافتد، چه میشد؟! یا اصلاً اگر این امکان برای همه وجود داشت که دانش خود را یا بخش دلخواهی از محتوای ذهنشان را به هرکسی که میخواهند در مکان و زمان دلخواه و در یکلحظه منتقل کنند چه پيش میآمد؟!! خیلی هیجانانگیز است، نه؟!! اینطوری خیلی از ابزارها و سیستمهایی که ما الان از آنها استفاده میکنیم دیگر بدرد نمیخوردند. مانند کتاب، سیستم چاپ، نشر، صحافی و پخش و یا رایانه و پست و خیلی چیزهای دیگر این یعنی ایدهآلی.
ایدهآل یعنی بهدستآوردن یک کارکرد بدون هزینه و خسارت. ما همیشه برای تأمین کارکرد مورد نظرمان مجبور به پرداخت یک سری هزینهها هستیم و دست آخر هم معمولاً سیستمهای که از آنها استفاده میکنیم خسارتهایی دارند که مسائل جدیدی را برای ما به وجود میآورند. مثال ماشین لباسشویی را که در شماره قبل به آن اشاره کردیم، به یاد بیاورید به جز هزینههایی که برای مصرفکننده دارد، مشکل خسارتهای زیستمحیطی پودرهای شوینده هم که یکی از بحثهای داغ طرفداران محیط زیست است، چیز کماهمیتی نیست.
دانش حل مسئله یا دانش Triz:
یا خودرو که با همه محاسنش ترافیک و آلودگی هوا و وقتهای تلف شده و… را نيز به دنبال دارد. در مثال این بار، کارکرد اصلی تمام چیزهایی که شمردیم، این ابر و باد و مه و خورشید و فلکی که در کارند، این است که بخش دلخواهی از محتویات ذهن یک نفر و حتي تمام آن كه میتواند شامل دانش، اطلاعات، بيان احساسات، طنز و یا حرفههایی که از روي عصبانیت هستند و یا هر چیزی که داخل ذهن است، به ذهن فرد موردنظر منتقل شود.
اگر این اتفاق بدون دخالت هیچ سیستمی واقع شود؛ یعنی ما کارکردمان را به روش ایده آل به دست آوردیم. درست همانطور که پیامبر (ص) فرمودند: من دانشم را به علی واگذار کردم اصلاً نگران نشوید که اگر اینطور شود بعد از آن با این همه نيروي انساني بیکار شده و… چه کنیم، در دنیای واقعی ما آدمهای زمینی، این اتفاق هرگز نمیافتد.
یافتن نقطه ایدآل:
حتماً میپرسید که خوب پس این به چه دردی میخورد؟ پیداکردن نقطه ایده آل تشخیص کارکرد، درست یک نقطه را پیشروی ما مشخص میکند، اين همان راهي است که باید براي حل مسئله به آن سمت حرکت کنیم. نگاه به نقطه ایده آل از جایی که ما ایستادهایم مثل نگاهکردن به سر یک مخروط است.
وقتی که از سمت قاعده به سر آن نگاه میکنیم، به تعداد تمام شعاعهایی که میشود از روی قاعده به راس مخروط وصل کرد براي حل مسائل راهحل وجود دارد. اما چطور این راهحلها را پیدا کنیم؟ اگر ما به ایده آل نمیتوانیم دست پیدا کنیم، اما به یکقدم قبلتر از آن چطور؟ اگر به ۱۰۰ دسترسی نداریم به ۹۹،۹۸،۹۷ و.. چطور؟ با این روش میتوانید یکبار از فردا به امروز، از مطلوب به موجود حرکت کنید و سپس مسیری را که طراحی کردهاید، برگردید.
این روش بهجای اینکه بهبودهای موقت در مسیر ما ایجاد کند مرا به نوآوری و خالقیت نزدیک میکند. برای اینکه بتوانیم به این راهحلهای میانی دست پیدا کنیم لازم است که به چند پرسش پاسخهای دقیق بدهیم: اینکه دقیقاً چه چیزی میخواهیم؟ چه چیزی مانع بهدستآوردن آن است؟ و این مانع چگونه در بهدستآوردن نتیجه موردنظر ما اختلال ایجاد میکند؟ و اینکه آیا کسی تابهحال این مسئله یا مسئله مشابه آن را حل کرده؟یا به حل مسئله رسیده اید؟ شاید بتوان ادعا کرد که سؤال آخر در واقع برگرفته از ایده اصلی دانش Trizیا حل مسئله است.
درباره دانش Triz:
در دانش Triz اعتقاد بر این است که راهحلهای موجود در علوم مختلف میتواند بهعنوان راهحل یک دانش دیگر استفاده شود، یا به عبارتی، (مسئله من) ممکن است در جای دیگري و توسط شخص دیگری حل شده باشد. دانش Triz با همین ایده اصلی شکلگرفته است. آلت شولر مبدع اصلی دانش Triz، با بررسی دو میلیون پتنت ثبت اختراع به این نتیجه رسید که اختراعات در واقع پاسخ به مسائلی هستند که انسان با آنها مواجه بوده است و از روشهای تقریباً ثابتی حل شدهاند. او مسائل انسان را به ۵ سطح دستهبندی کرد.
پیـــد ا کردن نقطه ایده آل و تشخیص کارکرد درست یک نقطه را پیش روی ما مشخص میکند. نگاه به نقطه ایده آل از جایی که ما ایستاده ایم مثل نگاه کردن به سر یک مخروط است. وقتی که از سمت قاعده به سر آن نگاه میکنیم، به تعداد تمام شعاعهایی که میشود از روی قاعده به راس مخــــروط وصل کرد براي حـل مسائل راه حل وجود دارد.
دسته اول مسائلی هستند که بهراحتی قابل حل هستند، این مسائل را به نام مسائل استاندارد میشناسیم و البته مسائل شناخته شدهای هستند و معمولاً ۳۲ درصد مسائل را تشکیل میدهند. سطح دوم مسائلی هستند که با بهبود در سیستم فعلی و روشهای شناخته شده از همان صنعت قابلحل هستند، اینها معمولاً ۴۲ درصد مسائل را در بر میگیرند که با ایجاد تغییراتی در روشهای موجود قابلحل هستند. دسته سوم مسائلی هستند که با تغییر در طراحی سیستم قبلی حل میشوند و حدود ۱۹درصد مسائل را تشکیل میدهند.
دسته چهارم مسائلی هستند که با تغییر میدانی که مسئله در آن واقع شده و یا به عبارتی با تغییر فناوری قابلحل هستند و حدود ۷/۳ مسائل را تشکیل میدهند و دسته آخر مسائلی هستند که منجر به ظهور یک دانش جدید میشوند.
اجازه بدهید با یک مثال ادامه بدهیم. با یک مسئله مواجه هستیم: چکه كردن لوله آب! همه ما میتوانیم با بستن یک نوار تفلون این مسئله را حل کنیم. این یک راهحل از نوع سطح یک است. پیداکردن یک روش جدید برای گرفتن نشتی راهحل از نوع دوم است.
درباره دانش Triz:
طراحی لولههای جدیدی که خوردگی کمتری داشته باشند و… راهحل سطح سوم است. استفاده از یک فناوری جدید برای ساخت لوله مثل فناوری نانو راهحل سطح چهارم است و سطح پنجم یعنی چیزی که هنوز هیچکس نمیداند. باتوجه به آمار بالا اغلب مسائل ما مسائل بسیار پیچیدهای نیستند و با کمی دقت قابلحل هستند؛ اما آنچه که مهم است این است که بیشتر روشهای موجود غالباً هزینه بر هستند و یا خسارتهایی را با خود به همراه دارند. بهعبارتدیگر این پاسخها درجه ایدهآلی پایینی دارند.
یادتان هست که قرار شد ببینیم اگر به ۱۰۰ نمیتوانیم دسترسی داشته باشیم نزدیکترین نقطه قابلدسترس کدام است؟ پاسخهای آماده و موجود معمول از نقطه ایدئال فاصله زیادی دارند. میدانید چرا؟ چون در تولید این پاسخها یک سازش وجود دارد. نزدیکشدن به ایدهآلی یعنی حل کردن مسائل در سطح ۴ و ۵. تحقیقات نشان میدهد که در این سطوح همیشه یک تضاد وجود دارد. وقتی شما با یک مسئله مواجه میشوید در واقع یک چیزی مزاحم فعالیت مثبت قسمتي که کارکرد مطلوب شما را تأمین میکند میشود.
درباره دانش Triz:
برای مثال اگر بخواهیم برای اینکه مواد غذایی را کامل تازه و فریز نشده استفاده کنیم، هر روز به خرید برويم، زمان زیادی را صرف این کار خواهیم کرد و اگر بخواهیم زمان کمتری برای خرید بگذاریم باید حجم زیادی خرید کنیم و با فریز کردن آنها را نگهداری کنیم. اینجا بین مصرف مواد تازه و کاهش زمان خرید یک تضاد وجود دارد.
حل کردن این تضاد یعنی حل مسئله سطح ۴ و ۵. اما ما معمول با این تضادها کنار میآییم. جمالتی مانند اینکه: «چهکار میشه کرد»، «همیشه همینطور»، «تابوده همین بوده » اگر راهی داشت تا حالا صد نفر اون رو انجام داده بودن و… زمانی به کار میروند که ما قصد نداریم بگردیم و یک راهحل خلاق پیدا کنیم.
کدام انتخاب:
ما در زندگیمان دو انتخاب بیشتر نداریم: یا با مسائل مان کنار میآییم و یک زندگی معمولی و عادی را مانند سايرين تجربه میکنیم و احتمال زمان زیادی را صرف شكايت از این وضع کسالتبار میکنیم. یا اينكه آستین بالا میزنیم، مسائل و تضادهايمان را میشناسیم و آنها را به خلاقانهترین شکل حل میکنیم و یک زندگی سرشار از لذت و هیجان را تجربه میکنیم، انتخاب با شماست. من پیشنهاد میکنم تا مقاله بعدی اگر آستینهایتان را بالا زده بودید بیایید تا باهم تضاد را بشناسیم و طرحی نو دراندازیم.
پیداکردن نقطه ایده آل و تشخیص کارکرد درست یک نقطه را پیشروی ما مشخص میکند. نگاه به نقطه ایدهآل از جایی که ما ایستادهایم مثل نگاهکردن به سر یک مخروط است. وقتی که از سمت قاعده به سر آن نگاه میکنیم، به تعداد تمام شعاعهایی که میشود از روی قاعده به راس مخروط وصل کرد براي حـل مسـائل راهحل وجود دارد.
برای مطالعه ادامه مقاله مسئله حل کن تا کامروا شوی (قسمت سوم) بر روی لینک کلیک کنید.
دیدگاهتان را بنویسید